باران پاییزی مامانی و باباییباران پاییزی مامانی و بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

شیرین ترین شیرین

دخترک کوچولوی من

1392/12/29 18:25
نویسنده : سودابه
230 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم عشقم سال نو داره میاد تا 2 ساعت دیگه اولین نوروز و  با وجود نازنینت جشن میگیریم..زیبای من خیلی دوستت دارم..فردا اولین مسافرتت رو هم میری امیدوارم تو ماشین اذیت نشی اخه  ماشین سواری رو دوست نداری...

دیگه منو خوب خوب میشناسی و بغل هرکی باشی دستاتو باز میکنی تا بیای بغلم ..بغل غریبه ها که اصلا نمیری اگه هم بری اول خوب نگاش مکنی و بعدش گریه..!!!!!!!!!!!!!!!

وقتی میذارمت رو پام تا بخوابی قبل اینکه من پامو تکون بدم شما سرتو تند تند تکون میدی...منو با (ام)صدا میزنی..پاهاتو میبری تو دهنت اما هنوز نتونست یه عکس خوب بگیرم آخه تا دوربینو میبینی  شست مبارک از دهنت در میاد..

 

کلا در حال جیغ زدنی..رو گوشهات خیلی حساس.تا به گوشت دست میزنم به یه جا خیره میشی و ساکت وسایل رو با دو دستت میگیری حتی میتونی همزمان دو تا جغجغه رو بگیری..زمانی که به شکم دراز کشیدی دستاتو به زمین فشار میدی و تا کمر بالا میا ی.وقتی هم که به پشت دراز کشیدی پا میشی و میشینی ام هنوز تو نشستنت تعادل کامل نداری نهایت 2 دقیقه بیشتر نمیشه و میفتی..عاشق آب هستی لیوانتو خوب میشناسی دو دستی میگیریش و میبری سمت دهنت.به تازگی دیگه شیشه شیرتو دوست نداری..ناخنتو تو بیداری میگیرم..بعضی وقتها اونقدر لج میکنی که یه لشکر هم نمیتونه ساکتت کنه 20 روز پیش تو مراسم سالگرد عموی بابایی یک کولی بازی در آوردی که نگو...ولی این روزا هم میگذره و دلم برا همه کارات تنگ میشه..خونه به هم ریختست برم هفت سین و آماده کنم و خونه رو جمع و جور کنم..شما رو بردم حمام الان خوابی قربونت برم..یه عالمه دوستت دارم..

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)