باران پاییزی مامانی و باباییباران پاییزی مامانی و بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

شیرین ترین شیرین

اندر حکایات 10 ماهگی

سلام گل مامان..امروز دندون سمت چپی بالا نیز جوونه زد تا شما 6 دندونه بشی.مبارکت گلم. بگم از  این ماهت کلی پیشرفت داشتی اول اینکه با اون دست کوچولوت بوس میفرستی. .بعدش وقتی میگم هاپو چی میگه میگی (هات هات) با دست به دهنت میزنی و صدا میدی.اینو بابا یادت داد. وقتی بابا رو ببینی کلی ذوق میکنی و میری سمتش تا بغلت کنه امان از وقتی که بابا بهت محل نذاره شما گریه ومیری سمتش با بابا گفتن حسابی دلبری میکنی.. عاشق نون بربری هستی و یه تیکه میدیم بهت وقتی تمام شد گریه و بازم میخوای.. وقتی سفرتو میذارم خودت میای میشینی رو سفره و میگی (ب ب ) تعصب خاصی به کالسکت پیدا کردی نمیذاری هیچ وسیله ای رو سینی جلوش باشه..دو روز پیش  با ...
14 مرداد 1393

ده ماهگی فسقلی مامان

عزیزکم ده ماه میگذره از اون لحظه ای به زنگیمون جون دادی..دخرک پائیزی من بعضی وقتا  دلم تنگ میشه واسه اون لگد زدنای تو دلم واسه اون تپیدنهای قلب کوچولوت کنار قلب خودم.واسه اون استرس شیرینی که با انتظار توام بود واسه اولین لحظه ای که تو رو دادن توبغلم تا شیر بخوری..واسه تک تک لحظه های با توبودن دلم تنگه.. اما الان کنارمی . قلبم با نبض تو میتپه.. در سومین روز ورود به 10 ماهگیت پنجمین مرواریدت هم نمایان شد مبارکت باشه عشقم..عکسا رو تو پست بعدی میذارم..
9 مرداد 1393
1