باران پاییزی مامانی و باباییباران پاییزی مامانی و بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

شیرین ترین شیرین

این روزهای باران

دخترکم امروز روز ولادت حضرت فاطمه روز زن و روز مادره..من امسال اولین سالیه که مادر هستم اونم مادر یه فرشته ناز..خدایا شکرت.. دخترک مامان خیلی خیلی بلا شدی..یه هفته ای هست که  دست وپا میشی و عقب عقبکی میری اگه حواسمون بهت نباشه سر از کجاها که در نمیاری..   و از هر 10 تا تلاشت یه بار به جلو میری و جدیدا هم اد گفتی وقتی دستات رو زمین زانوهاتو هم از زمین بلند میکنی .. یه کار جالبی هم که میکنی اینه که از حالت دراز کشیده 4 دست و پا میشی و بعد میشینی..  یه چند وقتی هم هست که زبونت همش بیرونه و آماده خوردن! یه خبر خوب هم اینه که از 20 فروردین دیگه رو پام نمیخوابی بلکه کنارت دراز میکشم و چشام رو میبندم شماهم بع...
4 ارديبهشت 1393

واکسن 6 ماهگی

16 فروردین به اتفاق فاطمه جون شما رو بردیم بهداشت واسه واکسن. از دو شب قبل کلی استرس داشتم که نکنه بچم تب کنه اذیت بشه..اما خدارو هزار مرتبه شکر فقط شب اول تب کردی و از فرداش نرمال بودی فقط پاتو تکون نمیدادی انگار درد داشتی و تو خواب ناله میکردی فدای چشای قشنگت بشم من..   به لطف خدا این واکسن رو هم پشت سر گذاشتی.. اینجا آدرین اومده بود ملاقاتت خونه مامانی سو.ری..   ...
24 فروردين 1393

دخترم نشستنت مبارک

گل ناز من 12 فروردین روز سه شنبه واسه اولین بار به تنهایی نشست.هورررااااااااااااااااااااااااااااااااااااا   دیگه داری بزرگ میشی و من دلم واسه کوچولو بودنت تنگ میشه واسه بزرگ شدنت پر پر میزنه..اونقدر وروجک شدی که دیگه حریفت نیستیم..هنوز قطره آهن رو موفق نشدیم بهت بدیم اولین بار اونو با آب سیب قاطی کردم و ریختم تو لیوانت اما شما کلی گریه کردی و همه رو تف کردی بیرون و جالب اینجا بود که تا دو سه روز تو لیوانت اب نمیخوردی و وقتی لیوانتو میدیدی روتو برمیگردوندی..    صبحهها زودتر از من بیداری و مشغول بازی میشی..پوشک کردنت خیلی سخت شده چون اصلا اروم و قرار نداری و هی میخوای غلت بزنی.. وقتی آب خوردی و سیر شدی تو آب فوت میکن...
24 فروردين 1393
1