باران پاییزی مامانی و باباییباران پاییزی مامانی و بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

شیرین ترین شیرین

اندر حکایات 10 ماهگی

1393/5/14 16:51
نویسنده : سودابه
1,255 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل مامان..امروز دندون سمت چپی بالا نیز جوونه زد تا شما 6 دندونه بشی.مبارکت گلم.

بگم از  این ماهت کلی پیشرفت داشتی اول اینکه با اون دست کوچولوت بوس میفرستی.بوس.بعدش وقتی میگم هاپو چی میگه میگی (هات هات)

با دست به دهنت میزنی و صدا میدی.اینو بابا یادت داد.

وقتی بابا رو ببینی کلی ذوق میکنی و میری سمتش تا بغلت کنه امان از وقتی که بابا بهت محل نذاره شما گریه ومیری سمتش با بابا گفتن حسابی دلبری میکنی..محبت

عاشق نون بربری هستی و یه تیکه میدیم بهت وقتی تمام شد گریه و بازم میخوای..گریه

وقتی سفرتو میذارم خودت میای میشینی رو سفره و میگی (ب ب )خوشمزه

تعصب خاصی به کالسکت پیدا کردی نمیذاری هیچ وسیله ای رو سینی جلوش باشه..دو روز پیش  با بابا رفتیم واسه خونه خرید کردیم وسایلمون زیاد بود مجبور شدیم شمارو بغل کنیم و خریدارو بذاریم تو کالسکه شما به محض دیدن این صحنه خودتو خم میکردی تا تو کالسکه بشینی و ما به ناچار وسایل رو دستمون گرفتیم تا شما سوار کالسکه شی..

یه هفته میشه که لب به غذا نمیزنی جز سیب زمینی چیز دیگه ای نمیخوری به محض دیدن قاشق روتو برمیگردونی یا با دستت دستمو به عقب هل میدی موندم چه کنم...میوه هم که اصلا دوست نداری همه رو له میکنی و میریزی..سبز

علاقه زیادی به بچه ها داری هرجا بچه ای ببینی از ذوق جیغ میکشی..محبت

کارامونو تقلید میکنی گوشی تلفن یا موبایلو میگیری دم گوشت و حرف میزنی بعدش میاری دم گوش من تا منم حرف بزنم.دیشب آبگوشت داشتیم من آبگوشتمو کوبیدمو گوشت کوب رو گذاشتم رو سفره شما سریع اومدی برش داشتی و گذاشتی تو کاسه ات و مشغول کوبیدن شدی منو باباتعجب

اینجا هم کنکاش تو کشوی میز تلویزیون

تو حموم

10-11

اینجا ساعت 12 شبه داشتی با نایلون بیسکویت بازی میکردی اومدم دیدم بازش کردی و همه بیسکویتها رو زمینه..

10-11

بالش جلوی میز رو میندازی میری جلوی تی وی و برنامه میبینی..

عاشق ماستی..اینجا هم توو سطل ماست!!!!!!

10-11

10-11

باران و سیب زمینی سرخ شده

10-11

اولین هندونه خوردنت

10-11

اولین بستنی خوردن که چه عرض کنم!!!!!بستنی مالیدن

10-11

داری با خونه ساز بازی میکنی مهره هارو میچسبونی بهم و جداشون میکنی..

10-11

اینجا هم کدبانو کوچلوی ما داره تو سبزی پاک کردن به زندایی هدی کمک میکنه..فقط کافیه یه لحظه غفلت کنیم تا شما همه رو بذاری تو دهنت..

10-11

زندایی هدی زایمانش شده 26 مرداد ایشالا که بارشو به سلامت زمین بذاره..فاطمه جون هم بارداره..جشن

پسندها (4)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

آزاده مامان آرتین
15 مرداد 93 1:50
عزیزم،ماشالا چه شیطون شدی،مامانش غذا بهش بده دخترمون لاغر نشه،منم با آرتین درگیرم،همش دنبالشم که غذا بهش بدم بخوره،اونم بدغذا شده
سودابه
پاسخ
mona.
25 مرداد 93 14:47
به به خانم کوچولومون بالاخره اومدن و مارو از نگرانی در آوردن، ده ماهگیتم مبارک عزیزم حرکاتتم که دقیقا مثل پرهام ، دقیقا اوم میره و منم قاشق به دست دنبالش میرم
سودابه
پاسخ
میترا
27 مرداد 93 19:50
نـــــگــاهـت بـه آن بـالــآ بـاشــــــد تــــــــا “دلــــــتــ” از آدمــــــهــای ایــــن پــایــیــن نـگــــــیـرد تـــنـــهـــآ “خُـــــــــــــــدا” رو صـــــدا کُـــــن تـــــنـــــــــــها “خُـــــــــــــــــــداســـــت” که مـــیـــ مـــانــــــــــــــد
سودابه
پاسخ
ملیحه
28 مرداد 93 16:32
خوشبحالت دخترت دیگه کمکته
سودابه
پاسخ
niloofar
10 شهریور 93 16:49
ای جون. ماشالهههه چه بزرگ شده. سودابه دخترت داره به یکسالگی میرسه ها. خدا حفظش کنه عزیزدلمو. بچه های این دوره زمونه خیلیییی باهوشن. هرکاری انجام بدی سریع تقلید میکنن وروجکها
سودابه
پاسخ
آره نیلو جون مث برق و بادگذشت