دخترم نشستنت مبارک
گل ناز من 12 فروردین روز سه شنبه واسه اولین بار به تنهایی نشست.هورررااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
دیگه داری بزرگ میشی و من دلم واسه کوچولو بودنت تنگ میشه واسه بزرگ شدنت پر پر میزنه..اونقدر وروجک شدی که دیگه حریفت نیستیم..هنوز قطره آهن رو موفق نشدیم بهت بدیم اولین بار اونو با آب سیب قاطی کردم و ریختم تو لیوانت اما شما کلی گریه کردی و همه رو تف کردی بیرون و جالب اینجا بود که تا دو سه روز تو لیوانت اب نمیخوردی و وقتی لیوانتو میدیدی روتو برمیگردوندی..
صبحهها زودتر از من بیداری و مشغول بازی میشی..پوشک کردنت خیلی سخت شده چون اصلا اروم و قرار نداری و هی میخوای غلت بزنی..
وقتی آب خوردی و سیر شدی تو آب فوت میکنی و میخندی..وقتی بخوای یه چیزی رو بگیری حالت 4 دست . پا میشی و خودتو پرت میکنی جلو اگه نتونستی غلت میزنی و برمیگردی اینطوری خودتو به اون چیزی که میخوای میرسونی..
خواب بعداز ظهر هم که تا من کنارت نخوابم نمیخوابی..شیر خوردنت هم که دیگه آخرشه یه کم شیر میخوری و یه کم بازیگوشی..اگه یه جای جدید باشیم که اصلا شیر نمیخوری و فقط به اطراف نگاه میکنی..با هر دستت یه اسباب بازی رو میگیری و به هم میکوبی..
وقتی ما به چیزی ضربه میزنم شما هم از ما تقلید میکنی..
از رو پاهام به روی زمین غلت میزنی..
وقتی میخوام بهت آب یا غذا بدم شما لیوان یا قاشقتو نگه میداری..
الکی سرفه میکنی تامن نازت کنم..
از چیزای سرد بیزاری اگه تو حموم یه ذره آب سرد یا لیف سرد بخوره به تنت گریه میکنی میوه ی تو یخچال و اگه بدم دستت نمیگریش..
دیگه واسه خوابیدن گریه نمینکی مگه اینکه بدخواب شده باشی..
عزیزم عشقم نفسم با من باش و با من بمان..