باران پاییزی مامانی و باباییباران پاییزی مامانی و بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

شیرین ترین شیرین

ما اومدیم

1392/10/5 20:20
نویسنده : سودابه
222 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق کوچولوی ما

عزیزکم 92/9/16شنبه صبح تا 9.5 خوابیدی البته مامان میگه 8 بیدار شدی و منو نگاه کردی دیدی خوابم خوابیدی..بهت بعد از بیدار شدن استامینوفن دادم و ساعت 10/5 بردمت مرکز بهداشت..وزنت 5 کیلو بود قدت 56 و دور سرت 36 که خدارو شکر نرمال بود.

بعد هم واکسن دو ماهگی رو زدی وکلی هم گریه کردی و اشک از صورت ماهت میریخت و من هم که اصلا دل نداشتم ببینم داری درد میکشی یه گوشه واستادم و بعد از زدن واکسن اومدم پیشت و همینکه اومدم کنارت آروم شدی عزیز دلم..عکست قبل از رفتن به بهداشت

 دو ماهگی

 

اینم عکس بعد از واکسن

 دو ماه و یازده روز

 اصلا مامان و اذیت نکردی منم مواظبت بودم تا تب نکنی و درد نکشی نفسم..اینجا هم یخ رو پاته

 

دو هفته خونه مامانی سوری بودیم..شما سرمای سختی خورده بودی ابریزش بینی داشتی و سرفه هم میکردی بردیمت دکتر  و باز هم دارو..واسه همین واکسنت 11 روز دیر شد و الان خدارو هزار مرتبه شکر بهتری..وقتی که مریض شدی دماغت کیپ شده بود نمیتونستی نفس بکشی کلی گریه کردم و تا صبح بالا سرت نشستم دستگاه بخور رو روشن کردم هر بار با پوآر بینی کوچولوت رو تمیز میکردم تا بتونی راحت بخوابی..پنجشنبه . جمعه هم کلاس ارتقا درجه مربیگری داشتم که شما رو پیش مامانی سوری گذاشتم و رفتم ساری..اگه بدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود  مامانی میگفت وقتی خواستی بخوایبی روسری م رو گذاشت رو شکمت و تو میخندیدی ومیخوابیدی معلوم بود که شما هم دلت واسه من تنگ شده بود.. بعد هم یه هفته موندیم خونه مامان مینا که از شانس ما من بدجوری سرما خوردم تب و لرز داشتم و گلو درد و سردرد سریع رفتم دکتر و دوتا پنی سیلین خوردم و5 روز تمام با ماسک بودم که نکنه خدای نکرده دوباره شما مریض شی..الالن خدارو شکر خوبم و شما هم خوبی..راستی دایی میلاد رفته کربلا ..زندایی هدی هم داره مامان میشه..

نفس مامان من بدون تو میمیرم..خیلیییییییییییییی دوستت دارم قشنگم.. 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

نیلوفر
1 دی 92 17:51
عسیسممممممم بردی بازوی کوشولوشو واکسن زدن؟؟ ای جونممممممم. این روزها خیلی مواظب خودتون باشید سودابه جون. هوا سرده.
سودابه
پاسخ
عزیزم به دوتا رونش واکسن زدن..باشه عشقم
میترا
1 دی 92 22:36
سلام چه عجب انشاالله همیشه همه خودت هم دختر گلت سلامت باشید دیگه شرمنده..مرسی عزیزم همچنین شما هم مواظب مهران کوچولومون باش
ازاده مامان آرتین
3 دی 92 15:39
من که عکسی نمیبینم اینجا-تو رو خدا مواظبش باش مریض نشه
سودابه
پاسخ
زودی میذارم عکسو
خاله غزاله جونش
3 دی 92 21:09
چه عجب اومدی خانم واسه باران ی چیزی نوشتی...
سودابه
پاسخ
تو که دیگه خبرمو داری..