آغاز زندگی سه نفره
این لباسو عزیز برات گرفته واسه اینکه فردا به محفل شیرخوارگان بریم ...البته شما در حال گریه هستی و اصرار داری اون سربندو از سرت بگیریم و موفق هم شدی..
امروز پنجشنبه به خونه تشریف فرما شدیم...
دیروز چهل روز شما بود و دیگه باید از خونه عزیز رفع زحمت میکردیم دیگه باید زندگی عادیمونو شروع کنیم من و شما بابایی..
الان شما خوابیدی بابایی هم داره تلویزیون نگاه میکنه و منم مشغول وبگردی..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی