باران پاییزی مامانی و باباییباران پاییزی مامانی و بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

شیرین ترین شیرین

شیرین ترین شیرین من

1392/8/22 15:27
نویسنده : سودابه
1,176 بازدید
اشتراک گذاری



فرشته کوچکم :

دستت را اينگونه به دور انگشت پدر حلقه ميكني ومن پر از احساسات خوب ميشوم

برايت/برايش/براي خودم

براي همه ي اين روزها و ثانيه هاي مملو از عشقمان

پر از احساسات خوب ميشوم و فكر ميكنم و فكر ميكنم و ميروم به عالم رويا

پيش بيني ميكنم روزهاي خوب آينده ات را

اينكه تو هم چنان خوبي و پاك

مهربان و نيك سرشت

آن روزهايي را كه بزرگ شده اي

عجب لحظات شكوهمندي

تو را نگاه كنم و مست شوم

روزی را میبینم که همدمم شده ای ، غمخوار مادر شده ای ، دوش به دوش کنارم راه

میروی...دختر ناز داردانه ی بابا شده ای...

روزي را ببينم كه تحصيلاتت به پايان رسيده و من و پدرت آمده ايم براي جشن پاياني آن

روزي را ببينم كه تو داري سند امضا ميكني

سند پيمان ابدي..با يك پاك ديگر ;چون خودت را

آخ كه قلبم ميتپد از اين همه فكرهاي خوب

و همين دست پدرت است كه هم چنان پشت توست.مثل يك كوه تورا احاطه كرده

نگران نباش مادر...هميشه هست برايت..برو وخيالت امن

ميداني روزي را ببينم كه تو موفقي /در هر چيزي .مخصوصا علم/كار/هنر/ورزش

هر آنچه خودت انتخاب كرده اي

همين برايم بس است جان مادر

همين كه بيايم و بنشينم روي صندلي و موفقيتت را ببينم.تو آن بالا باشي و ما برايت دست

بزنيم. ومن بميرم از خوشحالي

عجب فكرهاي خوبي

كاش برآورده شوند جان مادر

ومن ببينم روزي را كه تو قدت از من بلندتر شده و من براي ديدنت بالا را نگاه ميكنم و

پيشانيت را مي بوسم فرشته کوچکم كه مرا به آنچه دلم خواست رساندي

خدايا ممنون كه مادرم كردي

با تمام وجود مي خواهم اين احساسات پاك مادرانه را براي همه دختران سرزمينم. 

(این متنو از یکی از سایتها با اجازه نویسندش گرفتم ولی اسم سایتو یادم نیس ) 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

غزاله
24 آبان 92 18:05
عزیز دلم ایشالا اون روزای خوب هم میاد....
سودابه
پاسخ
انشالله
مامان زهرا
11 آذر 92 14:53
انشاالله خدا حفظ کنه برات دخملی رو
سودابه
پاسخ
فدای تو