باران پاییزی مامانی و باباییباران پاییزی مامانی و بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

شیرین ترین شیرین

اولین گردش

1392/8/28 14:37
نویسنده : سودابه
1,275 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم جمعه 23 آبان اولین روزی بود که رفتیم گردش.. صبح که از خواب پاشدیم دیدیم هوا خیلی خبه بابایی گفت زود کارارو انجام بدم تا سه تایی بریم بیرون تا شما یه کم هوا بخوری البته این افتخار هم نصیبمون شد که همسر پسرعمه بابایی که تازه از شاهرود اومده بودن نیز مارو همراهی کنن..خیلی خوش گذشت رفتیم امامزاده ابراهیم..شما کل راهو خواب بودب و هر چند وقت چند ثانیه بیدار میشدی و اطرافو ارزیابی میکردی و دوباره لالا...موقع برگشت هم سر کوچه گریه رو سر دادی آخه خیلی گرسنت شده بود عزیزم..

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

سحر
28 آبان 92 19:41
ای جووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونم
سودابه
پاسخ
mona
2 آذر 92 19:45
جانم خاله جون
سودابه
پاسخ
سارا
3 آذر 92 11:00
به سلامتی ایشالا همیشه به گردش و شادی
سودابه
پاسخ
مرسی
همسر پسرعمه بابايي
8 آذر 92 23:01
سلام باران جان اميدوارم حال شما و مامان سودابه و بابايي خوب باشه و هميشه شاد و خندان باشي . ازاينكه منو هم در اولين گردش خودتون به امامزاده ابراهيم بردين ممنونم . جالب بود كه وقتي شما از كنار امامزده ابراهيم ع مي گذشتي دستهاي كوچك و آسماني خودت رو به شكل دعا بالا بردي . نميدونم چه دعايي كردي ولي انشاءالله فرشته ها آمين ميگن و خداي مهربان اجابت مي كنه . ما منتظر ديدار باران خانم و پدر و مادر و همه خانواده در شاهرود هستيم . خدا نگهدار شما باشه
سودابه
پاسخ
خواهش میکنم باعث افتخارمون بود که با ما اومدین..اومدنتون که یهویی شد اما ما دوباره منتظر اومدنتون هستیم..ما هم در اولین فرصت مزاحمتون میشیم
میترا
30 آذر 92 13:10
شب ولادت میترا ،الهه ی مهر بر آن شویم همانند پیشینیان اهریمن وجودمان را مغلوب ساخته تا روشنایی مهر و محبت در دلمان جوانه زند و بذر عشق ودوستی طولانی ترین شب سال را منور کند.. یلدا مبارک
سودابه
پاسخ
ممنونم میترا جووووووووون