باران پاییزی مامانی و باباییباران پاییزی مامانی و بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

شیرین ترین شیرین

هشت ماهگی باران

1393/3/11 16:29
نویسنده : سودابه
338 بازدید
اشتراک گذاری

هستی ام همه کسم زندگی ام و بهونه زنده بودنم سلام...

دختر نازم یه هفته پیش 8ماهت تموم شد و وارد نهمین ماه زندگیت شدی ..چقدر داره زود میگذره این روزا..

دخترکم دست دستی میکنه.وقتی برات شعر دست دستی بابا میاد رو میخونم شما شروع یکنی با اون دستای کوچولوت به دست زدن و من سراپا شوق میشم..

وقتی توی کالسکه میشینی هرچی که دستت باشه رو میندازی زمین و نگاش میکنی ...

یه دو سه روزی هم هست که از هرچیزی به عنوان ماشین استفاده میکنی و دور خونه هلش میدی از بشقاب گرفته تا گوشی موبایلم و دستمال کاغذی..


8-9

اینجا یه ماشین دادم دستت و شما هم مشغول سواری..

8-9

8-9

از مدل های شیر خوردنت هم که دیگه نگوووووووووووو.

کاملا آشنا رو از غریبه تشخیص میدی  بغل غریبه ها به هیچ وجه نمیری . تو جمعی که نمیشناسیشون میچسبی بهم و از بغلم جدا نمیشی.

فاطمه جون و امیر مهدی رو کلی دوستشون داری با دیدن امیر مهدی از شادی جیغ میکشی وبا دیدن فاطمه جون میپری بغلش ..

چند روز پیش خونه زندایی هدی بودیم که ادرین اومد و فاطمه جون اونو بغل کرد و شما تو بغل من بودی وقتی دیدی فاطمه جون آدرین رو بغل کرد خودتو انداختی بغل فاطمه جون و ما.تعجب

تو بازی هات کلمات بابا-ب ب -دد-اب-رو میگی و یه بار هم تو گریه هات ماما گفتی..

همه چی رو میگیری با احتیاط وایمیستی و اروم دوتا دستاتو ول میکنی و در حد چن ثانیه رو پاهات می ایستی.

غذاهایی ک میخوری: سوپ مرغ -سوپ گوشت-سوپ ماهیچه-حریره بادام-آب هویچ-بیسکویت-برنج کته-زرده تخم مرغ-سرلاک - پوره کدو

غذاهایی که دوست نداری:اب سیب-سیب-موز-پوره سیبزمینی-فرنی

دخترم داره بیسکویت میخوره..بوس

8-9

باران در حال بازی با جارو برقی..جدیدا از صدای جارو میترسی و میای بغلم..

8-9

محل بازیت شده اتاق پخت و اسباب بازیت هم سیب زمینی..اگه صد بار ببرمت تو هال شما باسرعت نور میای تو اتاق پخت!!!!!!!!!!!!!!!شاکی

8-9-

8-9

اینجا هم اومدی سر دیگ برنج..یه کم خوردی و بعدش همه رو خالی کردی رو زمین!!!غمگین

8-9

8-9

مثل اینکه برنامه خیلی جالبه!!!!!

8-9

8-9

اینجا هم سر بزنگاه مچتو گرفتم..

8-9

وسایل توی ساک رو خالی میکنی..

8-9

8-9

مشغول بازی تو خونه مامانی سوری..

8-9

8-9

الهی مامان فدات بشه..

8-9

تعطیلات خرداد تو ماسوله

8-9

اینجا رفتیم عکس بندازیم و شما خوابت میومد و تو همه عکسا گریانی..

8-9

واسه اولین بار شما رو بردیم سنگچال..

8-9

8-9

8-9

8-9

شما و امیر مهدی

8-9

شما تو بغل مامانی سوری

8-9

اینجا هم آماده شدی که بریم عروسی..گه تو عکس دقت کنی سمت راست لپت قرمزه..داشتی پیش میز تلویزیون بازی میکردی که افتادی و لپت خورد به میز..

8-9

8-9

مدلهای خوابیدن..

8-9

8-9

8-9

8-9

8-9

8-9

8-9

بدون شرح

 

پسندها (4)

نظرات (5)

niloofar
30 خرداد 93 11:42
ماشاله هزار ماشاله. دیگه خانمی شده برای خودش. چقدر هم کار جدید یاد گرفته. سودابه جون خدا باران گلت و برات حفظ کنه خانمی
سودابه
پاسخ
ممنون عزیزم همچنین ارغوانتو برات
آزاده مامان آرتین
7 تیر 93 17:24
ای شیطون دلم میخواست پیشم بودی و گازت میگرفتم،خوابیدنشو نگاه کن،تو هم که مثه آرتین میخوابی
سودابه
پاسخ
ما که دعوتتون کردیم شما قابل ندونستی
mona.
8 تیر 93 14:50
عززززیزم باران قشنگ خاله تو کجا بودی کلی دلم واست تنگ شده بود، ماشالا بزرگ شدی کلی که کارای بامزه انجام میدی و اون عکسایی که توشون خواب که دیگه خیلی بامزه ای
سودابه
پاسخ
هستم خاله از بس بازیگوشم نمیذارم مامانک بیاد آپ کنه
ملیحه
9 تیر 93 17:10
خیلی باحال بود خوشمان آمد..........وروجک
سودابه
پاسخ
سحر
10 تیر 93 2:09
الهی فدات شم خاله هزارماشالا هرروز ناز و نازتر میشی. یه ماچ آبدااااااااااااااار از اون لپای خوجلت... سودابه جونم دلم براتون تنگ شده بود ماشالا دخملی بزرگ شده خدا حفظش کنه از طرف من ببوسش
سودابه
پاسخ
حتما خاله