هووووررررررررررررررررااااااااااااااا واسه نی نی گلم
از کجا بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیشب من و بابایی روتخت دراز کشیده بودیم و داشتیم فیلم نگاه میکردیم البته بابایی یه سرش تو کامپیوتر یه چشمش هم به تی وی بود
ساعت 10 و 27 دقیقه دیدم یه چیزی زیر پوست شکمم وول خورد نمیدونم چطوری بگم انگار یه چیزی راه رفت زود بابایی رو صدا کردم گفتم ببین نی نی مون تکون خورد اونم خیلی ذوق کردو
مرسی عسلم که جوری تکون خوردی که مامانی متوجه بشه
امروز صبح هم ساعت 7 و 20 دقیقه وقتی بابایی داشت میرفت سر کار شما دوباره واسم تکون خوردی..
معلومه فسقل من تنبل نیست فقط یادش رفته بود که ماماینی وباباییش منتظرن........
واقعا شیرینه امیدوارم همه ی مامانا خیلی زود این حس تجربه کنن..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی