چهارمین سالروز عقد من و بابایی
چه بی اندازه میخوامت♥
چقدرخوب عاشقم کردی♥
توازتوخلوت شبهام یه دنیا بغض وکم کردی♥
چه بی اندازه درگیره نگاه آسمونیتم♥
چه توخواب وچه بیداری به دنبال نشونیتم♥
یه دنیاازتو ممنونم برای این همه شادی♥
چه سرشارم ازعطرتو,تو به من زندگی دادی♥
چه بی اندازه خوشحالم جهان ماله منه امشب♥
کسی خوشبختی مارو,بهم نمیزنه امشب♥
چه بی اندازه آرومم چشات ازعشق لبریزه♥
ببین امشب برای ما چقدر خاطره انگیزه♥
برای این عشق رویایی یه دنیا ازتو ممنونم♥
توهم حس منوداری تو چشمات اینو میخونم♥
سلام دخمل مامان
4 سال پیش در چنین روزی من و بابایی به عقد هم در اومدیم و یکسال بعد اومدیم زیر یک سقف..تو این 4 سال هم خندیدم هم غصه خوردم هم شاد بودم و هم غمگین...هم باهم دعوا کردیم و هم کنار هم لحظات زیبایی داشتیم با همه این احوال بابایی رو خیلییییی دوستش دارم...امیدوارم با اومدنت زندگیمون شیرینتر از این بشه عشقم..