وای که چه عسلی بشی با اینا!!!
سلام خوشگلکم
خوبی ناز من
عرض به خدمت شما که من و بابایی و خاله آزاده و عمو امیر با شما فسقلی های توی راه رفتیم جنگل تا تمشک بچینیم.اما هنوز نرسیده بود و ما فقط تونستیم نوبری بخوریم..اینم عکس تمشکا!!!!!!!!!!!!!
امیدوارم اون موقعی که این عکسو میبینی فصل تمشک باشه که بخوریش عزیزم...
خیلی خوش گذشت..عمو امیر هم کلی سر به سر خاله آزاده گذاشت و بهش استرس وارد کرد..خاله آزاده هم ترسووووووووووووو...
بعد عصرونه اومدیم خونه ..
دیروز ناهار رفتیم خونه مامان بزرگ و غروب من و بابایی رفتیم حماسه آفریدیم!!! بعد از دادن رای کمی قدم زذیم و توی راه یه مغازه گل سر فروشی دیدیم و رفتیم و این چیز میزای خوشگل رو واسه گل دخترمون خریدیم...مامانی مبارکت باشه..
اینقدر چیزای خوشگل داشت که بازم دلم میخواد برم برات بگیرم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی