باران پاییزی مامانی و باباییباران پاییزی مامانی و بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

شیرین ترین شیرین

انتظار شیرین (17 هفتگیت مبارک عزیزم)

1392/2/4 10:00
نویسنده : سودابه
179 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جوجوی مامانی.. امروز 17 هفته است که تو دل مامانی هستی ناز من..

دیشب مهمون داشتیم عموهای بابایی اینجا بودن.امروز عصر هم با مامانی و فاطمه جون و هدی جون میخوایم بریم خونه مامان بزرگ(مامان بابایی) آخه میخوواد آش بپزه...

امروز شما 4 ماه و 2 روزه که تو وجودم لونه کردی عزیزکم و من از این لحظه منتظر یه اتفاق شیرینم اونم تکون خوردنته..اون لحظه که قراره تو وجودم تکون بخوری نمیدونم قراره چه حالی بشم اما میدونم که باید خیلی شیرین و خوب باشه..وای خوشکل مامان زود تکون بخور و مامان رو منتظر نذار.. 

بالاخره مامانی یاد گرفت چطوری شکلک بذاره.هووووووووووووووووووووووورااااااااااااااااااااا 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

اب نبات مامانی و بابای
4 اردیبهشت 92 10:59
سلام عزیزم منم اش می خواهم البته اگه اش دووووووووووووووووووووووووووووووووغ..راستی به منم یاد بده چطوری شکلک می زارن ..


الهی فدات شم.مگه امروز این آش از گلوم پایین میره با این حرفی که زدی...البته آش رشته داریم عزیزم..
برو تو قسمت دپارتمانها بعدش برو توی شکلک-از اونجا روی شکلک مورد نظرت کلیک راست کن از روی منو گزینه ی copy image رو انتخاب کن بعد بیا روی متنی که نوشتی اون بالا یه شکل شبیه درخت هست اونو انتخاب کن دوباره برو روی شکلک گزینه ی کپی ادرس رو بزن و برگرد به متن و توی کادر ادرس بچسبون.بعد اوکی بعدش هم تمام.اگه متوجه نشدی توی قسمت شکلک ها توضیحش هست.

ماماطهورا
4 اردیبهشت 92 12:09
سلام عزيزم عشق خاله چطوره خوبه انشالله تكون هم ميخوره عجله نكن
برو آش هم بخور نوش جون خودت و ني ني فقط اگه آش نذريه برام دعا كن البته برا همه ي منتظراي ني ني


سلام مرسی از لطفت .آش نذری نیس عزیزم اما برات دعا میکنم..
خاله ونوشه
5 اردیبهشت 92 20:41
ما هم آش میخواهیم


ناراحت نباش خاله جونم خودم بیام برات میپزم

حامی
5 اردیبهشت 92 23:46
زندگی باید کرد !
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه با سوسوی امیدی کمرنگ
زندگی باید کرد !
گاه با غزلی از احساس
گاه با خوشه ای از عطر گل یاس
زندگی باید کرد !
گاه با ناب ترین شعر زمان
گاه با ساده ترین قصه یک انسان
زندگی باید کرد !
گاه با سایه ابری سرگردان
گاه با هاله ای از سوز پنهان
گاه باید روئید
از پس آن باران
گاه باید خندید
بر غمی بی پایان
لحظه هایت بی غم
روزگارت آرام ......................


ممنونم بابایی حامی