باران پاییزی مامانی و باباییباران پاییزی مامانی و بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

شیرین ترین شیرین

معلومه که حسابی تنبلی!!!

1392/2/14 14:39
نویسنده : سودابه
172 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگمل مامانی..5شنبه بعد از ظهر یکم حالم بهتر شد غروب هم با بابایی و آرش رفتیم امامزاده ابراهیم بعدش یکم خرید کردیم و رفتیم خونه مامان بزرگ..تو راه امامزاده یه لحظه حس کردم تکون خوردی اما به قول بابایی مثل اینکه توهم زده بودم آخه دیروز اصلا این اتفاق نیفتاد..

دیروز صبح هم مامانی(مامان خودم)زنگ زد و گفت اگه جایی نمیرین با ما بیاین کوه ما هم از خدا خواسته رفتیم خیلی خوش گذشت کلی سبزی هم چیدیم امیر مهدی هم بود و طبق معمول با شیرین زبونیاش همه رو سرگرم کرده بود ماشالا 2 دقیقه به اون فکش استراحت نمیداد تو راه برگشت هم اینقدر خسته بود که تو ماشین خوابش برد..

حال مامان بزرگ بابایی هم زیاد خوب نیست و تو بیمارستانه ایشالا که خدا شفاش بده تو هم کوچولوی من براش دعا کن..

تنبل من امروز تکون بخور و مامانی رو خوشحال کن.. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

اب نبات
14 اردیبهشت 92 11:59
سلام عزیزم حالت چطوره خوبی؟نی نی ما حالش خوبه تکون خورده تا دل مامان مهربونشو شاد کنه؟خدا به همه مریضا شفا بده الخصوص مامان بزرگه رو ..امییییییییییییین


مرسی عزیزم نه هنوز آخه من تنبلم خاله جون...آمین

غزاله جونتون
14 اردیبهشت 92 15:27
همیشه به گشت خانم.خونه ما هم بیا تا سنگچال میریا ایشالا خوب میشه خواخور.


مرسی عزیزم

ونوشه
16 اردیبهشت 92 16:02
همیشه به گشت و تفریح
مواظب خودت باش دختر


مرسی عزیزم باشه مفاظبم!!!