دخترم ناز من
تقویم کوچک روی میز را صد بار بیشتراز قبل ورق می زنم... مدام می نشینم ومی شمارم روزهای با تو بودن را....هفته ها حالا برایم معنای دیگری داردهم برای منو هم برای آنهایی که بعد از احوالپرسی می پرسندالان هفته چندی؟؟؟ و این یعنی چند هفته مانده تا به تو رسیدن. مدتهاست که دیگر یک نفر نیستم.شده ام دو نفر، دو تا قلب که به فاصله کمی میتپند و تجربه می کنن روزهای با هم بودن را... فرشته نازم بالاخره قشنگترین صدای زندگی به گوشم رسید. صدای تپش قلبت که وجودم را غرق شادی کرد و اشکهایم را سرازیر ...حس قشنگ مادری را درونم به پا کردی و مرا شیفته خود ساختی.ذره ذره به زمین نزدیک تر می شوی و این صدای ترنم زمین است یا گری...
نویسنده :
سودابه
12:38